جدول جو
جدول جو

معنی ممز گله - جستجوی لغت در جدول جو

ممز گله
برگ بوته ی تمشک با طعم ترش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 4500 گزی خاور بابل آب آن از نهر هتکه از شعب رود بابل و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ زُ لِ)
ناحیۀ شفافی که حد فاصل بین سلولهای اکتودرمی و آندودرمی بدن غالب کیسه تنان (از جمله ئیدرها و کتنوفورها) است. ناحیۀ مزوگله را مایعی شفاف تشکیل میدهد که 95 درصد آب است و نتیجۀ ترشحات سلولهای اکتودرمی و آندودرمی است و در این مایع غالباًسلولهائی به حال آزاد شناورند و مجموعاً تشکیل مزانشیمی را میدهند. (از جانورشناسی فاطمی ص 199 و ص 130 و ص 229). تیغۀ شفاف و چسب مانند که غلظت کمی دارد و در آن عناصر تشریحی و سلولهای مهاجر شناورند و حد فاصل دو برگۀ آندودرم و اکتودرم در کیسه تنان است. (از دایره المعارف کیه)
لغت نامه دهخدا
گلوله ی پنبه به صورت وش
فرهنگ گویش مازندرانی
ساقه نورسته تمشک که خوردنی است
فرهنگ گویش مازندرانی
جایی که درخت ممرز بسیار روید، ممرز زار، نام بخشی در جنوب غربی التپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی